تغییر توازن قوا در منطقه خاورمیانه چه شرایطی را رقم میزند؟ *
با آغاز دور دوم ریاستجمهوری دونالد ترامپ، خاورمیانهای کاملاً دگرگونشده در برابر کاخ سفید قرار گرفته است؛ منطقهای که بیش از یک سال جنگ و چند سال تغییر در معادلات ژئوپلیتیکی، آن را به عرصهای پیچیدهتر بدل کرده است.
تحولات گذشته در روابط میان قدرتهای کلیدی، ازجمله ایران، اسرائیل، قطر،عربستان سعودی، ترکیه و امارات متحده عربی، تصویری جدید از نظم منطقهای ترسیم کرده است. درگیریهای غزه و لبنان، شهادت سران حزبالله و حماس و سقوط دولت بشار به تضعیف مواضع ایران در منطقه منجر شده است. در عین حال تهدیدهای مداوم علیه کشتیرانی بینالمللی در دریای سرخ از سوی حوثیهای یمن و بازگشت تدریجی داعش به صحنه درگیریهای سوریه و عراق، نگرانیهای امنیتی را دوچندان کرده است.
باوجود بحرانهای جاری، روندهای متضادی نیز در منطقه شکل گرفته است. کشورهای حوزه خلیج فارس، بهویژه عربستان سعودی، در مسیر تنوعبخشی به اقتصاد خود و ادغام بیشتر در اقتصاد جهانی گام برمیدارند. در همین حال، ریاض تلاش دارد از طریق دیپلماسی، حتی با رقبای دیرینهای همچون ایران، نقش کلیدی در کاهش تنشها ایفا کند.
علاوه بر این، قدرتهای منطقهای در پی تعمیق همکاریهای اقتصادی و امنیتی با بازیگرانی همچون روسیه و چین هستند. در عرصه نظامی نیز، همکاری میان طیف گستردهتری از شرکای امریکا در منطقه، بهویژه در چارچوب فرماندهی مرکزی ایالات متحده (CENTCOM)، در حال افزایش است.
امریکا همچنان تأثیرگذارترین بازیگر خارجی در منطقه محسوب میشود و به همین دلیل بسیاری منتظرند سیاستهای دولت جدید امریکا دربرابر بازیگران خاورمیانه اندک اندک روشن شود. گرچه در ماههای گذشته با تضعیف جایگاه منطقهای تهران رو به رو بودیم، ولی از سوی دیگر، تحلیلگران بر این باورند این شرایط به معنی عقبشینی ایران از مواضع منطقهای خود نبوده و ایران تلاش به بازسازی موقعیت منطقهای خود خواهد کرد. پرسش این است که ایالات متحده در دوره دوم ریاستجمهوری دونالد ترامپ در این زمینه چه مواضعی اتخاذ خواهد کرد؟
در دوره اول ریاستجمهوری دونالد ترامپ، سیاست خارجی او غیرقابل پیشبینی و غیرمتعارف بود. در خاورمیانه، این رویکرد، توافقات ابراهیم میان اسرائیل و امارات، بحرین، سودان و مراکش را رقم زد. در مورد ایران، ترامپ در سال اول ریاستجمهوری خود از توافق هستهای برجام خارج شد و سیاست «فشار حداکثری» را در پیش گرفت که شامل اقدامهای اقتصادی و دیپلماتیک برای فشار به تهران جهت محدودسازی برنامه هستهای و نفوذ منطقهای خود بود. بااینحال، این راهبرد نتوانست به اهداف موردنظر خود دست یابد.
دوراهی فشار یا مذاکره؟
ترامپ در دوره جدید ریاستجمهوری خود با یک تصمیمگیری راهبردی مواجه است: آیا بار دیگر دکترین «فشار حداکثری» را احیا خواهد کرد یا این بار راهبرد مبتنی بر دیپلماسی و مذاکره را در دستور کار قرار داده و مسیر توافقی جدید با ایران را خواهد پیمود؟ شواهد حاکی از آن است که وی ممکن است رویکردی متمایز از دوره نخست ریاستجمهوری خود اتخاذ کند. ترامپ پس از بازگشت به کاخ سفید تصریح کرده است که ترجیح میدهد بحران هستهای ایران بدون نیاز به اقدام نظامی اسرائیل مدیریت شود و از توافق بهعنوان «گزینهای مطلوب» یاد کرده است.
دیدارهای وی درباره ایران در روزهای نخست بازگشت به قدرت، همراه با ابراز تمایل به یافتن راهحلی دیپلماتیک، نشانگر آن است که کاخ سفید احتمالاً در صدد بازتعریف سیاستهای خود در قبال تهران از رهگذر تعاملات دیپلماتیک خواهد بود. هرچند با توجه محتوای یادداشت ریاستجمهوری که وی امضا کرد به نظر میرسد ترامپ قرار نیست توافق خود با ایران را صرفا به برنامهی هستهای محدود کند. به نظر میرسد ترامپ در نظر داشته باشد موضوعهایی همانند مسائل منطقه و برنامه موشکی ایران را هم در توافق بگنجاند.
نقش کشورهای منطقهای
فاکتور تاثیرگذار مهم در روند مذاکرات ایران با امریکا میتوانند کشورهای عربی باشند. کشورهای عربی خلیج فارس تغییرات تاکتیکی مهمی در روابط خود با ایران ایجاد کردهاند و روابط بین قدرتهای منطقهای کلیدی مانند عربستان سعودی و ایران امروزه تفاوتهای زیادی با دوران نخستین دولت ترامپ دارد. البته کشورهای عربی خلیج فارس یکپارچه نیستند؛ کشورهایی همانند قطر، عمان و کویت روابط متفاوتی با ایران نسبت به عربستان سعودی، امارات یا بحرین دارند. عمان سالهاست که در تلاش است شکاف میان ایران و ایالات متحده را پُر کند و به عنوان واسطه و گفتگوکننده خاموش عمل کرده است.
قطر نیز نقش مشابهی به شیوه خود ایفا میکند و به دنبال کاهش تنشها از طریق دیپلماسی است، حتی در حالی که پایگاه هوایی اصلی ایالات متحده در خاورمیانه را در خود جای داده است. ولی عربستان سعودی و امارات متحده عربی نیز در دو سال گذشته تغییرات قابل توجهی در روابط خود با ایران داشتهاند. در سالهای ۲۰۱۳-۲۰۱۸، روابط دیپلماتیک این دو کشور با ایران به طور فزایندهای خصمانه شد، هرچند که همچنان روابط اقتصادی و تجاری داشتند.
ریاض و ابوظبی نسبت به توافق برجام شک و تردید داشتند. عربستان سعودی در سال ۲۰۱۶ روابط دیپلماتیک خود را با ایران قطع کرد ولی در سال ۲۰۲۳ این روابط را تحت نظارت چین از سر گرفت. کشورهای خلیج فارس همچنان بر اصلاح سیستمهای اقتصادی و اجتماعی خود تمرکز دارند و به همین دلیل میخواهند از یک جنگ منطقهای وسیع که ممکن است به دستاوردهای آنها در سالهای گذشته آسیب برساند، اجتناب کنند. بنابراین به نظر میرسد که آنها با توافق احتمالی ایران با غرب به رهبری امریکا موافق باشند.
مذاکره یا جنگ؟
یکی از پرسشهای استراتژیک کلی که ایران با آن روبهرو است این است که آیا باید به برنامه هستهای خود ادامه داده و غنیسازی اورانیوم را به سطحی پیشرفته برساند یا خیر؟ به نظر میرسد که اکنون زمان تصمیمگیری برای ایران فرارسیده است. در هفتههای گذشته، دونالد ترامپ صراحتا اعلام کرده که ایران باید میان دو گزینه جنگ و مذاکره انتخاب کند. تغییر دکترین هستهای میتواند مسیر را به سمت تنشها ببرد و در مقابل، گزینه مذاکره هم هست که میتواند به یک توافق منتهی شود هرچند که به نظر میرسد طرف غربی اینبار به دنبال چیزی بیشتر از محدود کردن برنامه هستهای ایران باشد.
* گزارش مزبور در جدیدترین شماره (۳) ماهنامه «اقتصادنگار» در پایان اسفند ۱۴۰۳ منتشر شده است.